الحمدللَّه ربّ العالمين. والصّلاة والسّلام على سيّدنا و نبيّنا محمّد و على آله الأطيبين الأطهرين المنتجبين، الهداة المهديّين المعصومين، سيّما بقيةاللَّه فىالارضين.
قال اللَّهالحكيم فى كتابه: «بسماللَّهالرّحمنالرّحيم، ومن يأته مؤمناً قد عمل الصّالحات فأولئك لهم الدّرجات العُلى، جنّاتُ وعدنٍ تجرى من تحتها الانهار خالدين فيها و ذلك جزاءُ من تزكّى.»(1)
پنجمين سالگرد رحلت امام بزرگوار را به همه مسلمانان حق طلبِ عالم، بخصوص به ملت عزيز و عظيمالشّان ايران تسليت عرض مىكنم. همچنين به همه كسانى كه در طول اين پنج سال، راه امام را همچون خطِّ روشن زندگى خود برگزيدهاند و به آن افتخار و مباهات كردهاند، و به مخلصين و شاگردان و پيروان راستين آن بزرگوار - كه در ميان ملت ما و ديگر ملتها، عدّه اين قبيل اشخاص، كم هم نيست - صميمانه تسليت مىگويم. نيز لازم مىدانم به خاندان محترم ومعزّزِ امام راحل و مجموعه فداكارى كه در سالهاى آخر زندگى پربركت آن مرد بزرگ مسؤوليت بسيار بزرگ و سنگينِ خدمت به آن انسان والا را بر دوش گرفت و آن را به بهترين وجه به انجام رساند؛ مخصوصاً به فرزند برومندِ عزيزِ ايشان جناب آقاى «حاج سيد احمد» آقا صميمانه تسليت بگويم.
امروز، در اين جلسه با عظمت و پرشور، چند مطلب را به مناسبت ياد عزيز اين بزرگوار، بهعنوان محورهاى اساسى براى پيگيرى و مطالعه و تدبّر، مطرح مىكنم. اوّل از شخصِ امام آغاز مىكنم. اگرچه درباره امام، گويندگان گفتهاند، نويسندگان نوشتهاند و سرايندگان سرودهاند؛ لكن من امروز در ذهنم، مضمونِ دو آيه مباركه سوره «طه» را كه قرائت شد،با شخصيت امام بزرگوار، تطبيق كردم. در امام عزيز، سه خصوصيّتِ درخشان وجود داشت كه همان سه خصوصيّت، در اين دو آيه شريفه هم مطرح شده است. در آيه اوّل مىفرمايد: «و من يأته مؤمناً قد عمل الصّالحات.» ايمان، خصوصيّت اوّل و عمل صالح، خصوصيّت دوم است. در پايان آيه دوم، خصوصيّت سومى هم در عبارتِ: «وذلك جزاءُ من تزكّى» ذكر شده است كه خصوصيّت تزكيه و تهذيب نفس است. قرآن كريم براى كسى كه داراى اين خصوصيّات است، وعده درجاتِ «عُلى» داده است: «فاولئك لهم الدّرجات العُلى.»
اين سه خصوصيّت در امام بزرگوار برجسته بود. ايمان آن مرد بزرگ، نمونه و استثنايى بود. عمل صالح او، عملى بود كه بعد از صدر اسلام تا امروز، كسى آن را انجام نداده است. يعنى تشكيل نظام اسلامى، كه امروز اندكى به آن خواهم پرداخت. تزكيه او هم، چنان بود كه در اوج شهرت و قدرت و محبوبيت، اوج عبوديّترا براى خود انتخاب كرد و هر روز كه گذشت، بر الحاح و تضرّع و توسّل او به خداى بزرگ، افزوده شد.
اين سه خصوصيّت، در امام بزرگوار وجود داشت. پس، حقّ است كه گفته شود: او از جمله كسانى است كه «اولئك لهم الدّرجات العُلى.» اين علوّ مرتبهاى كه امروز شما در سراسر جهان، براى امام بزرگوار مشاهده مىكنيد ناشى از اين خصوصيّات سهگانه است. هرجا انصاف هست، امام در آنجا بزرگ است. هرجا عدالتخواهى هست، آنجا امام زيباترين چهره است. آنجا كه به امام خمينىِ بزرگوارِ ما بىارادتى مىشود، عدل نيست، انصاف نيست، حقطلبى نيست؛ بلكه دنيا خواهى و فساد است. اين سه خصوصيّت مربوط به امام بزرگوار است كه امروز محور سخن ما هم، امام عظيمالشّأن است.
همانطور كه گفتيم، عمل صالح يكى از اين سه خصوصيّت است. عملِ صالح امام، پايهريزى حكومت اسلام و نظام اسلامى بود. خوب است برادران و خواهران ارجمند توجّه كنند، تا اين اهميت و عظمتى كه عملِ صالح امام از آن برخوردار است، به درستى در ذهن آنان بنشيند. امام بزرگوار ما، نظام اسلامى را تشكيل داد؛ يك نظام اسلامى كه بر اساس آن يك حكومت و تشكيلات سياسىِ اسلامى هست و پشت سر آن هم يك برنامه اسلامى قرار دارد. هر سه نقطه درخور توجّه و تعمّق است.
نظام اسلامىاى كه امام در اين كشور تشكيل داد و بهوجود آورد، عبارت از اين است كه شكل زندگى اين ملت، قالب و معناى اسلامى پيدا كند و جهتگيرى، اسلامى باشد. اين نظام اسلامى داراى يك ماده اصلى بهنام «ايمان به خدا و غيب» و نيز داراى يك قالب و صورت بهنام «شريعت اسلامى» است. چنين نظامى كه با مايه ايمان وبا صورت و قالب مقرّرات و شريعت اسلامى، يك نظامِ اختصاصىِ استثنايىِ ناشناخته براى بشر مادّى، اما شناخته بهوسيله مسلمانانى است كه با اسلام و قرآن آشنا هستند، جز در صدر اسلام، ديگر در طول تاريخ وجود نداشته است، و امروز هم جز در ايران اسلامى در هيچ جاى جهان وجود ندارد.
البته كسى اميدوار نبود كه در اين دوران بشود نظام اسلامى را پياده كرد. هيچكس تصوّر نمىكرد كه با اين همه دشمنى و مخالفت، كسى جرأت كند به سمت اين راه برود، يا قدرت داشته باشد كه اين كار را انجام دهد. اما امام، اين كارِ نشدنى را با قدرت ايمان و اراده و همّت خود و به كمكِ تكيه به نفوس ميليونها دل مشتاق و عاشق انجام داد. بخشِ بارز و مشخّص در اين نظام، دستگاه سياسى، يعنى دستگاه حكومت است، و اوّلين بخش در هر نظامى، همين بخشِ سياسى است كه شكل مىگيرد. از همينجا مىشود نظامها، مكتبها و هدفها را درست شناخت.
امامِ بزرگوارِ ما، حكومتى تشكيل داد كه در دنياى امروز، بلكه در طول تاريخ - غير از موارد استثنايى از صدر اسلام تاكنون - بىنظير است. اين حكومت هدفى دارد كه عبارت است از رسيدن به جامعه آرمانى اسلام كه در بخش «برنامه» آن را عرض خواهم كرد. خصوصيّات اين حكومت اين است كه در نظامى كه امام پديد آورد، اجزاى دستگاه سياسى داراى صلاحند. انسانهاى صالحند. انسانهاى مؤمنند؛ انسانهاى پرهيزكار و داراى ورع و پاكدامنند. اين را مقايسه كنيد با دولتها وحكومتهايى كه امروز مدّعى رهبرىِ بشريّتند و ببينيد چقدر فاصله هست!
در نظام اسلامىاى كه امام پديد آورد، دستگاه سياسى، يك دستگاه پاك و متشكّل از انسانهايى است كه داراى صلاحند؛ اهل دنياطلبى نيستند و براى خود چيزى نمىخواهند. براى آنها هدف عبارت است از اسلام و احكام الهى و ماوراىِ همه اينها، هدف عبارت است از رضاى خداوند. نمونه كاملش، خودِ اين بزرگمرد بود. مسؤولين نظام، به فضل پروردگار، در اين ساليان پر تلاطمِ بعد از پيروزى انقلاب تا امروز، نشان دادند كه همه از آن چهره منوّر نشانى دارند؛ حتّى بعضى هم، بيش از آنچه كه بشود توصيف كرد.
اينكه شما ببينيد در دنياى امروز، براى يك رئيس جمهور، يا يك مسؤول قوّه قضائيّه، يا يك رئيس قوّه مقنّنه و يا سرداران نظامى و فرماندهان ميدان جنگى، نيازهاى شخصى و هواها و هوسهاى نفسانى، انگيزه حركت نيست، موردى كم نظير و بعضاً بىنظير است. علاوه بر اين، خصوصيّت ديگر اين دستگاه سياسى، استقلال آن است. مسؤولين اين دستگاه، زير بار كسى نيستند؛ از هيچ قدرتى واهمه ندارند و فرمان قدرتمندان عالم را كه مسلّح و مجهّز به ابزارهاى زر و زورند، به هيچ مىگيرند. اين هم موردى كمياب در عالم است.
در نظام جمهورى اسلامى، طبيعتِ قضيه همين است و همه به فضل پروردگار همينطورند. باز نمونه اعلى خودِ اين بزرگمرد بود و ديگران هم، هر يك رشحهاى از اين حقيقت را در وجود خود دارند. پس، اين هم نظامِ دستگاهِ سياسى، از نظام اسلامىاى كه امام پديد آورد.
نقطه سوم برنامه است. برنامه نظام اسلامى هم، در ميان برنامههايى كه مصلحان دنيا و دولتها و آورندگان پيامهاى جديد مطرح مىكنند، استثنايى است. در اين برنامه، بازسازى دنيا و آخرت با هم است. نظام اسلامى مىخواهد دنياى مردم را آباد سازد؛ اما نمىخواهد به آن اكتفا كند. دنيا و آخرت در نظام اسلامى و در برنامه اين نظام، توأمانند. انسانها بايد زندگى را سرافراز و با رفاه بگذرانند؛ اما اين رفاه و آسايش و هرچه كه اين آسايش را براى انسانها فراهم مىكند، همه و همه مقدّمه براى رضاى الهى است. آنها ذىالمقدّمه است و هدف، كسبِ رضاى پروردگار است. اين، يك امرِ استثنايى در صحنه امروزِ عالم، بلكه در هميشه تاريخ - جز در حكومتهاى انبيا و جانشينان و اوصياى آنها - است. همه ادعا مىكنند كه مىخواهند دنياى مردم را اصلاح كنند و غالباً هم نمىتوانند. اما نظام اسلامى مىخواهد دين ودنيا را اصلاح كند و مىتواند هم. اين قدرت را اسلام نشان داده است.
اگر چشمان باانصاف، وضع كنونى كشور را هم نگاه كنند، اين موضوع را تصديق مىكنند. امروز اين ملت و اين دولت و اين كشورى كه هشت سال جنگ را بر آن تحميل و مسلّط كردند؛ كارخانههايش را خراب كردند؛ راههايش را نابود كردند؛ محاصره اقتصادىاش كردند؛ امكانات را از او باز گرفتند؛ هيچ دولتى هيچ كمكى به او نكرد و از داخل بهوسيله كارهاى سياسى و تبليغاتى هم انواع فشارها را بر آن وارد آوردند، برنامههاى بازسازى و بخصوص كارهاى زيربنايى را چنان دنبال مىكند كه ناظران هم به تحسين مىپردازند. كسانى كه مىآيند و مىبينند، هم برنامه وهم مجريان برنامه را تحسين مىكنند. اگر فشار دشمن نبود؛ اگر دستهاى خائن و تحريك شده دشمن نبود؛ اگر حضور تبليغاتى و اقتصادى و سياسى دشمن در پشت مرزهاى ما نبود، وضع ما به مراتب بهتر از اين بود و بسيارى از مشكلاتى كه امروز از لحاظ اقتصادى در كشور هست، وجود نداشت.
برنامه اسلامى، برنامه اداره و آبادسازى دنيا و آخرت است. برنامههاى ديگر، به دين ملت و به آخرت انسانها كارى ندارند. برنامه اسلامى، تربيت و تهذيب مىكند. امروز در كشور ما يك حركت عمومى، بخصوص در ميان جوانان، به سمت آموزش قرآن، فراگيرى دين و عمل به احكام و مقرّرات اسلامى مشاهده مىشود. اين ديگر مال اهل دنيا نيست. اهل دنيا مدّعىاند دنياى ملتها را درست مىكنند كه نمىتوانند هم. اما اسلام دنيا و آخرت را مطمح نظر قرار مىدهد و به فضل پروردگار مىتواند هم. ملت نيز بر اثر اسلام، هم ايمانش، هم صبرش و هم آگاهىاش در ميان ملتهاى عالم، استثنايى است. اين مجموعه را كه روى هم مىگذاريد، عمل صالحِ اين مرد بزرگوار و اين عبدِ صالحِ پروردگار مىشود.
وضع تمركز سياسى عالم و هرم قدرت جهانى، مىطلبد كه ملتها و دولتها، همه اسير و دنبالهروِ قدرت مركزى باشند؛ كه امروز قدرت امريكا و اقمار و همراهان آن هستند. خيلى از نظامها در اين راه شكست خوردند و فرو غلتيدند. اما جمهورى اسلامى به بركت همين استقامت، در قضيه فلسطين سخن قاطعى را مىگويد كه ديگران حتى جرأت شنيدنِ آن را هم ندارند. آن سخن قاطع كه ملت و دولت ايران بر آن متفقّالقولند، اين است كه «فلسطين كشورى متعلّق به ملت فلسطين است و دولت صهيونيست، دولتى غاصب است و اصل آن دولت و نظام، مطلقاً مشروعيّت ندارد.» بسيارى حتى جرأت نمىكنند اين حرف را از گويندگان آن بشنوند! با اين حساب، مذاكراتى كه درباره فلسطين مىشود،حرف مفتى بيش نيست و ارزش و اعتبارى ندارد؛ چون بهخلاف حق و اصول پذيرفته شده است.
عين همين نظر مستقلّ و حقگرا، در همه قضاياى عالم، متعلّق به ملت و دولت جمهورى اسلامى است. در قضيه مسلمانان بالكان، ما معتقديم كه فشار بر مسلمين بالكان بهخاطر اين است كه نمىخواهند يك ملت و دولت مسلمان در اروپا شكل بگيرد. ترس از اسلام است. با اين حساب، قدرتهاى مسلّطِ امروز عالم، حساب شده، از مسلمانان بوسنى هرزگوين حمايت نكردند. مىفهميدند چهكار مىكنند. حساب شده، صربها را حمايت و كمك كردند. حساب شده، مانع شدند كه ابزار و تجهيزات جنگى به مسلمين برسد.
اين نظر دولت و ملت ماست كه معنايش محكوميتِ قدرتهاىِ مسلّطِ امروز در قضيه بوسنى هرزگوين و مسائل بالكان است. در قضيه مسلمانانِ تازه استقلال يافته آسياى ميانه، مسلمانان كشمير، مسلمانان آذربايجان، مسلمانان در هر نقطه از آسيا و خاورميانه و آفريقا، نظر دولت و ملت اين است كه حقِّ همه آنهاست كه بخواهند به شيوه اسلامى زندگى كنند؛ احكام شريعت اسلامى را در زندگى خودشان پياده نمايند و كسى هم حق ندارد جلوِشان را بگيرد. قدرتهاى غربى به عنوان اينكه رويكرد به احكام شريعت اسلامى، بنيادگرايى است، حتّى مانع از برگزارى انتخابات آزاد در بعضى از اين كشورها مىشوند. ما عقيده داريم كه اين دخالت و تصرّف در كار ملتهاى مسلمان، ظالمانه و ناحقّ است. مسلمانان حق دارند به شيوه اسلامى زندگى كنند و بايد به آنها اين فرصت را داد. دولت و ملت ايران، تجاوز صهيونيستها را در قضيه لبنان، محكوم مىكنند؛ مبارزه با صهيونيستها را لازم مىشمارند و قراردادها را باطل مىدانند. اينها مواضع مستقلِّ نظام و حكومت اسلامى است و همينها موجب مىشود كه هرمِ قدرتِ بينالمللى، نظام جمهورى اسلامى را متّهم كند. اتّهاماتى كه به ما مىزنند و اصلاً آنچه به عنوان اتّهام مطرح مىگردد، از اينجا ناشى مىشود. اين نكته دوم، غالباً تحريف واقعيت است و در موارد متعدّد، اشاره به يك نقطه قوت در نظام جمهورى اسلامى است. مثلاً جمهورى اسلامى را به «بنيادگرايى» متّهم مىكنند و منظورشان از بنيادگرايى، تعصّب و تحجّر است. اين در حقيقت همان تسليمناپذيرىِ ملت و دولت ايران است. همين كه در مقابل خواستههاى غيرمنصفانه قدرتهاى جهانى تسليم نمىشوند، گفته مىشود: «اينها متحجّرند.» نه؛ اين موضع، موضعِ حقطلبانه يك ملت مسلمان است و به معناى تحجّر نيست. اگر بنيادگرايى به معناى احترام بهاصولِ پذيرفته شده است، مقوله خوبى است، و همه به آن افتخار مىكنند. اما اگر به معناى تحجّر و تعصّب است، دروغ است و تهمت به دولت و ملت ايران تلقّى مىشود.
مسأله ديگر اين است كه به جمهورى اسلامى تهمت مىزنند و مىگويند حقوق بشر را رعايت نمىكند. مقصود آنها همان اجراى حدود اسلامى است؛ چون ما حدود اسلامى را اجرا مىكنيم. قرآن مىگويد: «و تلك حدود اللَّه و من يتعدّ حدود اللَّه؛(2)» هر كس از حدود الهى تعدّى كند، مورد تهديد پروردگار قرار گرفته است.
حدود، حدودِ الهى است. ما نصِّ قرآن و متن آن را بر فراوردههاى ذهن قاصرِ حقوقدانان غربى كه براى خودشان معارفى را خلق و اختراع كردند و آن را پيشرفتهتر از معارف اديان الهى مىدانند، مقدّم مىشماريم. حدودِ الهى مقدّم است. راه اصلاح جامعه، اجراى حدود الهى است. ممكن است ما در اين مورد كوتاهيهايى داشته باشيم؛ اما حركتمان قطعاً به سمت اجراى كامل حدود پروردگار است. حدود، حدودِ قرآنى است. اين هم نكته دوم.
نكته آخر اين است كه راه ما - همانطور كه اين مرد بزرگ برايمان ترسيم كرده است - راه استقامت و پيگيرى هدفهاى نظام اسلامى است. طبق درسهاى امام بزرگوارمان و طبق وصيّت او، راه اين ملت همين است. برادران و خواهران عزيز من در سراسر كشور توجّه كنند كه راه خوشبختى ملت ايران، تمسّك به احكام اسلامى و الهى است. راه خوشبختى ملت ايران، تكيه به خود و تواناييهاو استعدادهاى خود است. راه خوشبختى اين ملت، قطع اميد از قدرتهاى مسلّط جهانى و نيز نترسيدن از آنهاست. نه از آنها اندكى بترسيد و نه به آنها سرِسوزنى اميد بورزيد.
عزيزان من! بزرگترين هديهاى كه انقلاب اسلامى به اين ملت داده است، اين است كه شرِّ حكومتهاى فاسد و وابسته را كه ساليان و ساليان بر اين كشور و ملت و اين مواهب الهى مسلّط شده بودند، از سراسر اين ملت واين كشور كم كرده است. امروز به فضل پروردگار، اداره كنندگانِ كشور، از خود اين مردمند. امروز به همّت و هوشيارى اين ملت، بهترين شكلِ حكومتِ مردمى و دخالت آراء مردم در اين كشور است. البته دشمن در تبليغات خود، اين را منكر مىشود و بايد هم بشود. از دشمن چه انتظارى است؟! اينجا، مردم با معيارهاى مورد اعتقاد خودشان كه همان معيارهاى اسلامى است، انسانى را براى اداره امور اجرايى كشور و انسانهايى را براى قانونگذارى و هدايت مجريان انتخاب مىكنند؛ آن هم با كمال آزادى و با تكيه به ايمان. اين همان نكته استثنايى است. اگر در كشورهاى معروفِ امروزِ عالم كه ادّعاى دمكراسى دارند، دعواهاى احزاب و تعصّبات حزبى و كشمكشهاى گوناگون سياسى، انگيزه رأى دادن است، در ايرانِ اسلامى و در اين كشورِ سربلند و سرافراز، انگيزه رأى دادن فقط ايمان و تشخيصِ ارزشهاى الهى و اسلامى است. اين ارزش دارد. اين اهميت دارد. و اين امروز هست.
من در دنيا هيچ كشورى را سراغ ندارم كه در آن علقه عاطفى ورابطه قلبى ميان ملت و مسؤولين، مانند ايران باشد. ملت، مسؤولين را دوست مىدارد؛ مسؤولين هم ملت را با همه وجود دوست مىدارند و خود را خدمتگزار او مىدانند. اين ملت است و اين احساساتش. تبليغات دشمن، هرچه مىخواهد بگويد. در سالهاى آخرِ زندگى بابركت امام، دشمن تبليغ مىكرد كه گويا راه امام، از نظر مردم راهِ متروكى است! اما بدرقهاى كه مردم از جسد اين بزرگمرد كردند، باشكوهتر از استقبالى بود كه از خودِ ايشان در هنگامِ ورودِ فاتحانه به تهران كردند. اين است علقه و ارتباط ميان ملت و دولت. اين امام، اين نظام، اين دستگاه سياسى، اين برنامه و اين هم ملت. همه استثنايى و همه از جهات مختلف، در دنيا منحصر بهفرد.
آنچه كه من در آخرين جمله عرايضم مىخواهم بگويم، اين است كه هم ملت ايران و هم مسؤولين كشور، بايد اين خصوصيّات را با همه وجود و قدرت حفظ كنند. دولت و ملت، راه خدا و راه اسلام را حفظ كنند. مسؤولين كشور مردم را لحظهاى فراموش نكنند. در خلال حركت عظيمِ برنامه بازسازى، قشرهاى مستضعف موردِ توجّهِ دقيق قرار گيرند. مجلس شوراى اسلامى قانون بگذراند؛ دولت اجرا كند و دستگاه قضايى با همه وجود ناظر بر اجراى آن قانون باشد. ملت هم، اين راه را - راه اسلام، راه قرآن، راهِ دينِ خدا و راهى راكه امام بزرگوار در پيش پاى ما گذاشته است - با قدرت و شجاعت پىگيرد.
بنده مجدّداً به همه آحاد ملت عزيزمان و به شما حضّار محترم و ميهمانان عزيز، اين سالگردِ غمانگيز و يادآور خاطره تلخ را تسليت مىگويم.
امروز روزِ «مباهله» هم هست. تقارنِ سالگرد با روز مباهله، ايجاب مىكند كه ما بيشتر علوِّ مقام اين مرد بزرگ را از خداوند بخواهيم. چون روز تضرّع و دعاست، توجّه و توسّل و تمسّك به تفضّلات الهى را هرچه ممكن است بيشتر كنيم. به ميهمانان عزيزى هم كه از خارجِ كشور و يا از شهرستانهاى ديگر به تهران آمدهاند، بخصوص تسليت مىگويم. اميدوارم كه همه از اين مناسبت و اين مراسم، بيشترين بهره معنوى را ببريم.
چند دعا مىكنم و انشاءاللَّه با توجّه، اينها را از خدا بخواهيم:
پروردگارا! به محمّد و آل محمّد عليهمالسلام، حالِ امّت اسلامى را اصلاح فرما.
پروردگارا! آرزوىِ امامِ بزرگوار را در مورد عالمِ اسلام، جامه عمل بپوشان، گامهاى ما را در اين راه استوار بدار! ملت ايران را به هدفهاى والاى خود برسان و دشمنان اين ملت را مغلوب و منكوب فرما!
پروردگارا! دلهاى اين مردم را همچنان كه تا امروز با يكديگر مهربان بوده است، روزبهروز مهربانتر كن.
پروردگارا! دلهاى مردم و مسؤولين كشور را روزبهروز بههم مهربانتر كن.
پروردگارا! دست ما را از قرآن كوتاه مكن، دست ما را از دامان اهل بيت پيغمبرِ عظيمالشّأن عليهمالصّلاة والسّلام، كوتاه مكن.
پروردگارا! قلب مقدس بقيةاللَّه و ولىاللَّهالاعظم ارواحنافداه را از ما خشنود كن.
پروردگارا! ما را از سربازان و پيروان و ياران آن بزرگوار، در حضور و غيبتش قرار بده.
پروردگارا! روح مقدّسِ امام را متعالى فرما و از هر حسنهاى كه از هر يك از آحاد ملت ايران سر مىزند، آن بزرگوار را برخوردار و در آن سهيم فرما. ما را بندگان خالص و صالح خودت قرار بده. آنچه گفتيم و شنيديم و انجام داديم، براى خودت و در راه خودت قرار بده و آن را به كرمت از ما قبول كن.
شکر گذار خداوند هستم از اینکه فرصتی برایم مهیا شد تا با ایجاد وبلاگ سبک زندگی اسلامی تلاش خود را در جهت اجرای قوانین اسلامی در زندگی تبلیغ کنم. امیدوارم خداوند نیز از این کارم خشنود شود.
و این جمله از قول مقام معظم رهبری پایان بخش سخنان من :
((سبک زندگی بخش اصلی و حقیقی " تمدن سازی نوین اسلامی" را تشکیل می دهد.))